معراجمعراج، تا این لحظه: 13 سال و 19 روز سن داره

وبلاگ شخصي سيد معراج حسيني

معراج و این روزها

ای آنکه تویی ز سوز جانم آگاه به درگهت آورده ام از غصه پناه رسم است که تفحه ای بر دوست دهند این تحفه ماست کوله باری ز گناه . . .   بر سر در بهشت خدا حک شده چنین، بختش بلند هر که گرفتار حیدر است . .   پسر عزیزم ببخشید که زیاد نمیتونم به وبت سر بزنم آخه مامانی این روزها حالم خوب نیست بد جوری کمر درد گرفتم و چند روزی خونه عزیز بودیم و بابایی هم یک روز در میان میومد بهمون سر میزد . الهی بمیرم موقع سحری و افطار تنها میموند ... یکی دو روز اومدیم خونه و قراره امشب هم باز بریم آخه مامانی چند روزی باید برم فیزیوتراپی. پسر گلم این روزا شهادت حضرت علی و از امیرالمومنین میخام که حاجت همه رو بده و پسر و همسر و ...
21 مرداد 1391

کی تا حالا ده تا مروارید کنار هم دیده؟؟؟؟؟

9+1 پسر عزیزم دهمین دندونت نمایان شد . دندان آسیاب بالا سمت راست....به سلامتی عزیزمامانی پسر عزیزم این روزا خیلی شیطونی میکنی.عاشق ماه شدی با یه نگاه ماه رو تو آسمون نشون میدی و میگی : ما ما ما      . حتی چند روز پیش رفته بودیم پیاده روی ،خورشید رو تو آسمون دیدی گفتی : ما . زول زدی و نگاش کردی که کلی اشک از چشمای قشنگت اومد،اونجا بود که تفاوت ماه و خورشید رو فهمیدی. چند روز پیش برای خرید رفته بودیم مجتمع تجاری گلستان .ولی انقد اذیت کردی و بهانه آب بازی رو گرفتی که دسته خالی برگشتیم آخه تو حیاط یه آبنما بود که دست از سرش برنداشتی. گل پسرم یادگرفته میگه : ماه ، آبو(صابون) ، دودٍ(گوجه) ، انگشت اشاره شو ت...
12 مرداد 1391

هفته اول ماه رمضان معراج مریض شد....

آقا معراجم این روزا خیلی شیطونی میکنی طوری که همه به زبون اومدن و ورد زبون همه شدی.هرچقد شیطونی و اذیت کنی اشکالی نداره ولی این روزا تنها غصه مامانی اینه که غذا نمیخوری مثلا به عکس زیر توجه فرمایید رو شاسی های کیس چسب زدیم که اتفاق  ناگهانی رخ ندهد... قربون اون لبخنده پلیدت بشم که میخاستی بری سراغ پریز برق پسر عزیزم چند روزی که گذشت خیلی اذیت شدی دوشنبه از ظهر تب کردی کمی خوب شدی و دوباره... مامانی خیلی ترسیدم ساعت 4صبه سه شنبه رفتیم بیمارستان دکتر شما رو معاینه کرد و کمی دارو تا اومدیم خونه ساعت 5.30شد بابایی رفت سر کار شما خیلی پشت سرش گریه کردی... خلاصه کمی حالت بهتر شد تا ساعت 3بعدازظهر دوباره تب کردی بابا...
7 مرداد 1391

این روزها و معراج

سلام پسر عزیزم . چند روزی که گذشت شما کلی خوش گذرونی کردی خداروشکر. آخه چند روز اول هفته کلی مهمون داشتیم. دوروز عمه زبیده و عمه کبری با بچه هاشون اینجا بودن. روزآخر هم عمه زهرا و امیرعلی و عزیزو آقاجی اومدن. آخرین شب هم همسراشون اومدن به شماکه کلی خوش گذشت با آرزو ، علیرضا ، نیایش ، امیرعلی و کلی ذوق میکردی و شیطونی.یک روز هم رفتیم پارک  عکسهارو مشاهده فرمایید. شما عاشق تاب تاب عباسی هستی... یه خبر خوب دیگهههههههههه : 7+1  شما یه دندون دیگه هم در آوردی.مبارک باشه نازگلی....(دندان آسیاب بالالثه سمت چپ) معراج جون یاد گرفته میگه : پَپو (پتو) ، قویی (قوری،قوره) ، اَنا(انار) ، باطی (باطری)   &...
7 مرداد 1391
1